@با تو تا هميشه@
¤ براي دلهاي چسپيده در سرزميني كه خورشيد عشق آن را غروبي نيست ¤
دلتنگ بودم و خسته
آمدم تا ماه نگاهت را از پشت پنجره بچینم
اما پاییز حرفهایت به هوای شعرم خورد...
و رعد یادت در واژه هایم پیچید،
و تمام خاطراتم با ديدن تو خیس شدند..
چه بگویم وقتی دیوانه وار سمت گل هایی از تو آب میدهم،
در حرکتم وآخرش نمیدام
به کدام نا کجا آباد می رسم؟
تازه لهجه شعرم بهاری شده بود که تو آمدی
ونگذاشتی لا به لای برگها گريه کنم،
حالا از بهار نشانی نیست
تنها یک برگ: که مرا میبرد تا رویایی که تابه حال ندیده ام،
و اینکه به او که هیچوقت فکرش را هم نمی کردم،
چقدر فکر کردم ،
و هنوزم دلتنگم .!!
و باورم شده كه " شهين" عاشقانه مي خواهمت...
famey-solimane
11/12/1390
نظرات شما عزیزان:
|
About
از واپسین روزها صدایی مرا میخواند صدای انتظار ... صبر چقدر برایم آشناست! گویی جنس تنش را میشناسم... سالیان سالعمرم را با آن سپری کرده م هوایش صاف است گاهگرمایش تنم را میسوزاند... پوست نازکم از حضور دائمش ملتهب شده گاه هم که بی تابیم را می بیند...از روی دلسوزی ...نم بارانی بر گلهای پژمرده دلم میریزد دوباره شادم میکند و دستم را میگیرد کمی با هم روزها و شبها را لی لی میکنیمو کمی با هم درد دل سنگ صبورم شده و دوستی قدیمی... به حضور آرامش عادت کرده ام و دستان نرمش را دودستی چسبیده ام با هم مرور میکنیم لحظه هایی را که با من سپری کرد و سپری کردیم، و به تمام آن لحظه ها میخندیم و از عبورشان شادیم ما با هم و برای هم میمانیم... Archivesخرداد 1391ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 بهمن 1390 Authorsكيانوش سليماني(فامي)Links
تبادل
لینک هوشمند
LinkDump |